دویستمتر سرعتsprint,match sprintواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای با مسافت حدود یک کیلومتر که دویست متر پایانی آن تعیینکنندة برنده است
تازشدیکشنری فارسی به انگلیسیassault, attack, blitz, charge, current, invasion, offense, offensive, speed, speedup, sprint
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
دویستمتر سرعتsprint,match sprintواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای با مسافت حدود یک کیلومتر که دویست متر پایانی آن تعیینکنندة برنده است