steerدیکشنری انگلیسی به فارسیهدایت کن، رهبری، گوساله پرواری، هدایت کردن، راندن، اداره کردن، راهنمایی کردن، بردن
steersدیکشنری انگلیسی به فارسیسرنشینان، رهبری، گوساله پرواری، هدایت کردن، راندن، اداره کردن، راهنمایی کردن، بردن
steersدیکشنری انگلیسی به فارسیسرنشینان، رهبری، گوساله پرواری، هدایت کردن، راندن، اداره کردن، راهنمایی کردن، بردن
بیشفرمانگیریoversteerواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن تایرهای عقب، به جای حرکت همپا با تایرهای جلو، بهسمت بیرون خم جاده حرکت میکنند