stintدیکشنری انگلیسی به فارسیاستنتاج، از روی لئامت دادن، مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، بقناعت واداشتن
stemدیکشنری انگلیسی به فارسیساقه، ریشه، تنه، میله، گردنه، دنباله، اصل، دودمان، دسته، ریشه لغت قطع کردن، ساقه دار کردن، بند اوردن
دُمگیرstingواژههای مصوب فرهنگستانپایهای بلند و لولهمانند که در تونل باد رو به جریان بالادست قرار دارد و مدل هواگَرد با حداقل تزاحم (interference) بر روی آن نصب میشود