stretchدیکشنری انگلیسی به فارسیکش آمدن، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، کوشش، دوره، مدت، کشیدن، بسط دادن، امتداد دادن، منبسط کردن، کش امدن، کش اوردن، کش دادن، گشاد شدن، طولانی کردن
خیابانهای ناهممحورdisaxed streetsواژههای مصوب فرهنگستانمسیرهای مقابل یکدیگر در یک تقاطع که هممحور نباشند
خیابانهای ناهممحورdisaxed streetsواژههای مصوب فرهنگستانمسیرهای مقابل یکدیگر در یک تقاطع که هممحور نباشند