لغتنامه دهخدا
تقماق . [ ت ُ ] (ترکی ، اِ) میخکوب که بعضی مردم هند آن را میخچو گویند. (غیاث اللغات ). در فرهنگ ترکی میخکوب وتبرتقماق نیز گویند و تخماق به خای معجمه ، بجای قاف اول ظاهراً لهجه ٔ بعضی است . (آنندراج ) : تا بند نگردد بزمین اول میخ تقماق بفرقش نتو