trammelدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد کن، یکجور دام یا تور، کملاف، الت ترسیم بیضی، پا بند، محدود ساختن، بدام انداختن
trammelدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد کن، یکجور دام یا تور، کملاف، الت ترسیم بیضی، پا بند، محدود ساختن، بدام انداختن
trammelدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد کن، یکجور دام یا تور، کملاف، الت ترسیم بیضی، پا بند، محدود ساختن، بدام انداختن