tuftدیکشنری انگلیسی به فارسیقاف، ریش بزی، ته ریش، کلاله، دسته، طره، منگوله، ریشه پارچه، طره دار یا پرزدارکردن
تانهstrand, towواژههای مصوب فرهنگستان1. نخ یکلا یا چندلا که از اجزای تشکیلدهندۀ طناب است 2. مواد نساجی بههمپیوسته و دراز
نهشتۀ شیشهآواریhyaloclastite, aquagene tuffواژههای مصوب فرهنگستاننهشتهای توفمانند (tufflike) که از جریان یافتن بازالت در زیر آب و یخ و خرد شدن آن تشکیل میشود