fuzzدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز، کرک، ریش تازه جوان، ریش ریش شدن، کرکی شدن، کرکی کردن، پرزدارکردن، گیج کردن
فیوزfuseواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای در مدارهای الکتریکی که در هنگام افزایش بیشازحد جریان، با قطع مدار، ایمنی آن را تأمین کند