tunesدیکشنری انگلیسی به فارسیآهنگ ها، لحن، نغمه، اهنگ، نوا، اواز، رنگ، خنیا، اهنگ صدا، لحن تلفظ، کوک کردن، وفق دادن، میزان کردن، ساز زدن
fortunesدیکشنری انگلیسی به فارسیثروت، بخت، شانس، طالع، دارایی، مال، خوش بختی، بحی واقبال، اتفاق افتادن، مقدر شدن
importunesدیکشنری انگلیسی به فارسیواردات، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن