میزان مشارکتvoter turnout, turnout 3, voting turnoutواژههای مصوب فرهنگستاننسبت تعداد کسانی که در انتخابات شرکت میکنند به کل واجدان شرایط
دوراهۀ متقارنequilateral turnout, Y turnoutواژههای مصوب فرهنگستاندوراههای که در آن دو خط بهصورت یکنواخت و متقارن در دو جهت از یکدیگر جدا میشوند
خط مجالturnout 1واژههای مصوب فرهنگستانخط عبور کوتاهی که به یک راه دوخطۀ دوجهته اضافه میشود تا وسایل نقلیۀ کَُندرو بتوانند به آن وارد شوند یا در آنجا توقف کنند تا درنتیجه عبور وسایل نقلیۀ تُندرو امکانپذیر شود
گردهماییدیکشنری فارسی به انگلیسیassemblage, colloquium, conference, congregation, congress, convention, convocation, coven, forum, gathering, huddle, meet, meeting, muster, parley, session, sitting, symposium, talk, turnout, assembly
دوراهۀ چپگردleft-hand turnoutواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دوراهۀ کناری که در آن قوس هادی، در امتداد نقطۀ سوزن به تکۀ مرکزی، به سمت چپ متمایل میشود
دوراهۀ راستگردright-hand turnoutواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دوراهۀ کناری که در آن قوس هادی، در امتداد نقطۀ سوزن به تکۀ مرکزی، به سمت راست متمایل میشود
دوراهۀ کناریlateral turnoutواژههای مصوب فرهنگستاندوراههای که خط اصلی آن مستقیم و خط انشعابی آن در قوس است