جنگل دستنخوردهundisturbed forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که مدتی طولانی از دخالت انسان مصون مانده و در معرض روند تکامل طبیعی باشد
دست نخوردهدیکشنری فارسی به انگلیسیintact, maiden, mint , natural, pristine, rustic, undisturbed, unspoiled, untamed, untapped, untouched, virgin, whole, wild
بافت ردۀ یکprimary context, primary cultural depositsواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت مواد باستانشناختی در هنگامی که بستره و همبود و جایمان آنها از زمانی که نهشته شدهاند به هم نریخته باشد متـ . بافت نامخدوش undisturbed context