vesicularدیکشنری انگلیسی به فارسیvesicular، کیسهای، تاول دار، منفذ دار، مثانهای، مربوط بهحفره، حفره ای
ساختار حفرهدارvesicular structureواژههای مصوب فرهنگستانساختار رایج در بسیاری از سنگهای آتشفشانی که در نتیجۀ بیرون آمدن ماگما یا نزدیک شدن آن به سطح زمین ایجاد میشود و حفرههای ریز در سنگ پدید میآید
تاولچهدارvesiculate, bladdery, vesicular 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی پوشیده از تاولها یا کیسههای کوچک
vesicularدیکشنری انگلیسی به فارسیvesicular، کیسهای، تاول دار، منفذ دار، مثانهای، مربوط بهحفره، حفره ای
vesicularدیکشنری انگلیسی به فارسیvesicular، کیسهای، تاول دار، منفذ دار، مثانهای، مربوط بهحفره، حفره ای