vibrantدیکشنری انگلیسی به فارسیپر جنب و جوش، مرتعش، لرزان، پرطراوت و چالاک، به تپش در امده، در حال جنبش، تکریری
پرجوش و خروشدیکشنری فارسی به انگلیسیeffervescent, furious, heated, hectic, hotblooded, lively, vibrant