گوالشلغتنامه دهخداگوالش . [ گ ُ ل ِ ] (اِمص ) عمل گوالیدن . نما. نمو. ریع. فزونی . برکت . (یادداشت مؤلف ) : نه گاه بسودن مر او را نمایش نه گاه گوالش مر او را گرانی . فرخی .و رجوع به گوالیدن شود.
فالظلغتنامه دهخدافالظ. [ فَظْظْ ] (علامت اختصاری ) رمز است از فالظاهر. (یادداشت بخط مؤلف ). مرادف است با «ظاهراً».