وانکلغتنامه دهخداوانک . [ ن ِ ] (ع ص ) مرغ بر خایه نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واکن . (اقرب الموارد). مرغ تخم در زیر گرفته . مقلوب واکن است . (ناظم الاطباء).
swayingدیکشنری انگلیسی به فارسینوسان، تاب خوردن، در نوسان بودن، سلطهحکومت کردن، متمایل شدن بعقیدهای، این سو و ان سو جنبیدن