منفجر شد، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن
ویژگی کانی یا سنگی که دستخوش هوازدگی شده است
weatherhead
آبیاری شده است، سیراب
آب سرد
خشک شده، پژمرده، خشک، پلاسیده، چروک خورده، پژولیده، خشکیده
آبیاری ابریشم
weathered
unweathered