وغنلغتنامه دهخداوغن . [ وَ غ َ ] (اِ) بازوبند. (فرهنگ اسدی ). در فرهنگ اسدی لغت غن به معنی دستاورنجن آمده با شاهدی از شاعری که نامش معلوم نیست ، و می نماید که حرف واو در آغاز کلمه زاید باشد. رجوع به غن شود.
گوغینواژهنامه آزادنام قناتی است در بخش (روستا) بلورد از توابع شهرستان سیرجان استان کرمان بلورد به معنی سرزمین گل سرخ می باشد.
آبچگالیسنجیhydrodensitometry weighing, underwater weighingواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای سنجش چگالی کلی بدن ازطریق تعیین حجم آن
بند شناوۀ لنگرweighing lineواژههای مصوب فرهنگستانطنابی که یک سر آن به تاج لنگر و سر دیگر به بویۀ لنگر وصل است متـ . بند بویۀ لنگر
توزین بارload weighingواژههای مصوب فرهنگستانتعیین وزن بار وسیلۀ نقلیۀ ریلی ازطریق اندازهگیری بخشی از بار و برآورد وزن کل بار با استفاده از شیر توزین
آبچگالیسنجیhydrodensitometry weighing, underwater weighingواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای سنجش چگالی کلی بدن ازطریق تعیین حجم آن
توزین بارload weighingواژههای مصوب فرهنگستانتعیین وزن بار وسیلۀ نقلیۀ ریلی ازطریق اندازهگیری بخشی از بار و برآورد وزن کل بار با استفاده از شیر توزین