جیک جیکلغتنامه دهخداجیک جیک . (اِ صوت ) آواز مرغان را گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آواز اقسام جانوران و مرغان باشد. (برهان ) : چیست این باغ نزد پررشکان جز مگر جیک جیک گنجشکان ؟ سنائی .|| سخنی که فهمیده نشود. کلام غیرفصیح
زق زقلغتنامه دهخدازق زق . [ زِ زِ ] (اِ صوت ) آواز زاری بریده بریده ٔ کودک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زق زقلغتنامه دهخدازق زق . [ زُ زُ ] (اِ) زغزغ و احساس ناملایم در زخم و جای سوختگی . (ناظم الاطباء). با کردن و افتادن صرف شود: از بس آب سرد بود که دستهام به زق زق افتاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
جوانهگویش خلخالاَسکِستانی: tišk دِروی: šiv/ čəq شالی: šiv کَجَلی: zek کَرنَقی: šiv کَرینی: šuš کُلوری: tišk گیلَوانی: təq لِردی: šiv
شکمگویش کرمانشاهکلهری: zeg گورانی: zeg سنجابی: zek کولیایی: zeg زنگنهای: zeg جلالوندی: zeg زولهای: lam/ zeg کاکاوندی: lam/ zeg هوزمانوندی: lam/ zeg