zonesدیکشنری انگلیسی به فارسیمناطق، منطقه، ناحیه، حوزه، بخش، قلمرو، کمربند، زمین، مدارات، ناحیهای شدن، جزو حوزهای به حساب اوردن
نواحی شهوتخیزerogenous zones, erotogenic zonesواژههای مصوب فرهنگستاناندامهای خارجی جنسی و نواحی مجاور که به تحریک حساساند و باعث ایجاد احساسات شهوانی میشوند
کانسار تلسکوپیtelescoped ore depositواژههای مصوب فرهنگستانکانساری که در آن گسترة عادی و فراسوی اجتماعات کانیاییِ دمابالا به دماپایین بهنحوی فشرده می شود که زونهای (zones) مختلف نسبت به هم همپوشانی پیدا میکنند