آئورتفرهنگ فارسی عمیدبزرگترین سرخرگ بدن که از بطن چپ قلب خارج میشود و توسط شاخههای خود خون را به تمام بدن میرساند؛ امالشرایین.
آئورتفرهنگ فارسی معین(ئُ) [ فر. ] (اِ.) سرخرگ بزرگی که به بطن چپ قلب متصل است و خون تصفیه شده را به تمام بدن می رساند، بزرگ سرخرگ . (فره )
آوردلغتنامه دهخداآورد. [ وَ ] ( ن مف مرخم ) در کلمات مرکبه چون آب آورد و بادآورد و بزم آورد و راه آورد و ره آورد و مادرآورد، مخفف آورده و آوریده است : بروزگار هوای تو کم شود نی نی هوای تو عَرَضی نیست مادرآورد است . خاقانی .- <span
آوردلغتنامه دهخداآورد. [ وَ ] (اِ) کوشیدن بجنگ . (فرهنگ اسدی ، خطی ). جنگ کردن بمبارزت . حمله در جنگ . (تحفةالاحباب اوبهی ). نبرد. ناورد. کارزار. جنگ . مبارزت . پیکار. رزم . پرخاش . فرخاش . جدال . رغا. هیجا : به آورد هر دو برآویختندهمی خاک بر اختران ریختند.