آدنیسفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از تیرۀ آلاله، با برگهای بریده و گلهای زرد و سرخ که در کشتزارهای گندم میروید.
آدنیسفرهنگ فارسی معین(دُ نِ) [ لا. ] (اِ.) 1 - گیاهی از تیرة آلاله ها. برگ هایش بریده و کمی از آلاله پهن تر، دارای گل های زرد و قرمز و در مزارع گندم پراکنده است . 2 - از رب النوع های فنقی که به صورت جوانی بسیار زیبا تصویر شده است ، او را گرازی وحشی به سختی زخمی می کند. آفرودیت (الهة عشق ) او را به صورت لالة نعمانی درآور
ادناسلغتنامه دهخداادناس . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَنس ، بمعنی آلوده به ریم و مرد آلوده آبرو و زشت خو. || ج ِ دَنس ، بمعنی ریمناکی و چرک . (غیاث ).
ادنیدهلغتنامه دهخداادنیده . [ اِ دُ دِ ] (اِخ ) اِدُنیس . خطه ای در شمال شرقی مقدونیه ، که در ازمنه ٔ قدیمه جزء تراکیه بوده است و فیلیپ پدر اسکندر آنجا را تسخیر و بمقدونیه ملحق کرد. (قاموس الاعلام ترکی ).