آماهلغتنامه دهخداآماه . (اِ) آماس . ورم . نفخ . تمیدگی . تورم . انتفاخ . تهبّج . دُروء. باد. بادکردگی . تفرق : ز بس دم تو که خوردم به نای می مانم که در میانه ٔ دفّم پدید شد آماه . نجیب جرفادقانی .پس عجب نیست که با جنس ذبولی که وراس
پرتوِ گاماgamma rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابش الکترومغناطیسی پرانرژی و پرنفوذ که معمولاً در واپاشی پرتوزا گسیل میشود
گسیل گاماgamma emissionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن هستههای اتمی با بیرون فرستادن تابش الکترومغناطیسی پرانرژی، بهصورت پرتو گاما، از حالت برانگیخته به حالتی با انرژی کمتر نزول میکنند
خیز افتادنلغتنامه دهخداخیز افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) ورم کردن . آماس کردن . آماه کردن . متورم شدن . خیزآوردن . (یادداشت مؤلف ).