هدابدلغتنامه دهخداهدابد. [ هَُ ب ِ ] (ع ص ) شیر نیک خفته و جغرات شده .(منتهی الارب ). اللبن الخاثر جداً. (اقرب الموارد).
هدبدلغتنامه دهخداهدبد. [ هَُ دَ ب ِ ] (ع ص ) شیر نیک خفته و جغرات شده . (منتهی الارب ). اللبن الخاثر جداً. (اقرب الموارد). || (اِ) خردی چشم و سستی آن با جریان اشک یا عام است . (منتهی الارب ). خفش یا ضعف چشم . (ازاقرب الموارد). || شبکوری . (منتهی الارب ). و جاحظ گوید عرب را برای کسی که شب نمی
یادبدلغتنامه دهخدایادبد. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) مخفف یادبود است . ذهن که قوت حافظه باشد. (انجمن آرا) (ازآنندراج ). رجوع به یادبود شود.
اضبطلغتنامه دهخدااضبط. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن قریع. شاعری است . (منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد: اضبطبن قریعبن عوف بن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم . شاعر مشهوری است و بنی تمیم پندارند وی نخستین کسی است که در میان آنان ریاست کرده است . و او برادر جعفر انف الناقة بود. (از تاج العروس ). و ا
زبزبلغتنامه دهخدازبزب . [ زَ زَ ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه . (آنندراج ) (محیط المحیط) (ترجمه ٔ قاموس ) (عباب بنقل بستانی و دمیری ). جانوری است مانند گربه . (منتهی الارب ) جانوری شبیه بگربه ج ، زبازب . (ناظم الاطباء). گورکن . (فرهنگ عربی به فارسی لاروس ). بگفته ٔ صاغانی جانوری است چون گربه
حدیدلغتنامه دهخداحدید. [ ح َ ] (ع اِ) آهن . (دهار) (ادیب نطنزی ) (ترجمان عادل بن علی منسوب به جرجانی ). و هو علی ثلاثة اصناف : شابورقان و نرم آهن و فولاد مصنوع . و الشابورقان ، هو الفولاد الطبیعی . و الفولاد المصنوع ،هو المتخذ من نرم آهن . (از مفردات قانون ابوعلی سینا). و خوارزمی در مفاتیح ال
جزرلغتنامه دهخداجزر. [ ج َ زَ / ج ِ زَ ] (معرب ، اِ) زردک و در این صورت معرب گزر است . و بکسر جیم نیز آمده است . (منتهی الارب ). بیخ معروفی است که آنرا میخورند و معروف و اصل آن فارسی و بکسر جیم هم آمده . (تاج العروس ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و سرخ