استمشاءلغتنامه دهخدااستمشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مسهل خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). داروی مسهل خوردن . (منتهی الارب ). کارکن خوردن .
مستمشیلغتنامه دهخدامستمشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمشاء. داروی مسهل خورنده . (از منتهی الارب ). آنکه داروی مسهل می خورد. || گرفتار شکم روش و اسهال . (ناظم الاطباء). رجوع به استمشاء شود.