استهناعلغتنامه دهخدااستهناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) منکسر شدن از جواب . (منتهی الارب ): استهنع الرجل ؛ انکسر و فتر من جواب . (اقرب الموارد).
اصطهناویلغتنامه دهخدااصطهناوی . [ اِ طَ ] (اِخ ) احمدبن احمدبن بکر شافعی اصطهناوی . از مردم اصطهناو بود که از بلاد شرقی مصر است و بسال 1212 هَ . ق . درگذشت . او راست : الکواکب البهیة فی سیرة خیرالبریة. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون
مستهنعلغتنامه دهخدامستهنع. [ م ُ ت َن ِ ] (ع ص ) منکسر و عاجز شونده از جواب . (از اقرب الموارد). درمانده از پاسخ . و رجوع به استهناع شود.