انبیسلغتنامه دهخداانبیس . [ اَم ْ ] (اِ) خرمن غله ٔ پاک کرده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). توده ٔ غله ٔپاک کرده ، و فی السامی البصرة انبیس . (فرهنگ رشیدی ). خرمن غله ٔ بادداده و پاک کرده . (فرهنگ فارسی معین ).
حنبصلغتنامه دهخداحنبص . [ حِم ْ ب ِ ] (ع اِ) مکر و حیله . (ناظم الاطباء).- ابوالحنبص ؛ روباه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
انبسلغتنامه دهخداانبس . [ اَم ْ ب َ ] (اِ) خرمن حبوب وغله های کوفته شده و پاک کرده شده . (از ناظم الاطباء).
انبسلغتنامه دهخداانبس . [ اَم ْ ب َ ] (ع ص ) ترشروی ، یقال هو انبس الوجه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
انبیسهلغتنامه دهخداانبیسه . [اَم ْ س َ / س ِ ] (ص ) چیز سرد. انبسته . || (اِ) سرما. (ناظم الاطباء). و رجوع به انبیسته شود.
انبیذ کردنلغتنامه دهخداانبیذ کردن . [ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، گرد کردن غله و غیره در جایی چون خرمن گاه و غیره ، شاید انبودن نیز همین کلمه باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). در تداول گناباد (خراسان ) توده کردن گندم در خرمن پس از جدا شدن از کاه برای تقسیم کردن میان ارباب و زارع یا برای برد
انبیسهلغتنامه دهخداانبیسه . [اَم ْ س َ / س ِ ] (ص ) چیز سرد. انبسته . || (اِ) سرما. (ناظم الاطباء). و رجوع به انبیسته شود.