انتیابلغتنامه دهخداانتیاب . [ اِ ] (ع مص ) پیاپی آمدن ، یقال : فلان انتاب القوم ؛ ای اتاهم مرة بعد اخری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوبتی بعد از نوبتی دیگر آمدن : انتابهم ؛ اتاهم مرة بعد اخری و وصلت نوبته الیهم . (از اقرب الموارد). بنوبت آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). پیاپی آمدن . (آنندراج )
انتابواژهنامه آزادانْتَابَ: انْتِياباً [ نوب ] فلاناً أَمْرٌ: كارى براى فلانى پيشامد - القومَ: پياپى نزد آن قوم آمد. - زَيْدٌ عمراً: زيد به سوى عمرو رفت.
حنطبلغتنامه دهخداحنطب . [ ح َ طَ ] (ع اِ) ملخ نر. ذکرالجراد. (اقرب الموارد). || بز حجازی . (ناظم الاطباء).
انتحابلغتنامه دهخداانتحاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت گریستن و آواز برداشتن در گریه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بشدت گریستن . (از اقرب الموارد). گریستن بآواز بلند. زار گریستن . (یادداشت مؤلف ). || سخت دم زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بشدت نفس کشیدن . (از اقرب الم
انتهابلغتنامه دهخداانتهاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غارت کردن و غنیمت گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انتهب النهب ؛ گرفت آنچه خواست . (از اقرب الموارد). غارت کردن . (غیاث اللغات ). نهب . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). غارتیدن . (یادداشت مؤلف ). || چیره گردیدن اسب برفتار. (من
منتابلغتنامه دهخدامنتاب . [ م ُ ] (ع ص ) بطور تناوب و پیاپی آمده و منه : لعن اﷲ المانع الماء المنتاب ؛ یعنی آب مباحی که بطور تناوب گرفته شود. (ناظم الاطباء). رجوع به انتیاب شود.