انسان نماواژهنامه آزادموجوداتی که به ظاهر فیزیکی شبیه انسان هستند ولی از اخلاق و صفات انسانی برخوردار نمی باشند.
پردیس بدن انسان،پارک بدن انسان، پردیس بدن، پارک بدنhuman parkواژههای مصوب فرهنگستانپارکی که در آن کودکان و والدین آنها با بدن انسان و اندامهای بدن بهصورت سهبعدی آشنا میشوند
انیسانلغتنامه دهخداانیسان . [ اَ ] (اِ) تمسخر. استهزاء. مسخرگی . بذله . || دروغ . (ناظم الاطباء). کذب و دروغ . (برهان ). سخن دروغ و کذب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || افسانه و حکایت دروغ . (ناظم الاطباء). بیهوده . || خلاف . (برهان ). مخالفت و ضدیت . (ناظم الاطباء) (از صحاح الفرس ) (برهان
انیسیانلغتنامه دهخداانیسیان . [ اُ ن َ ] (ع اِ) مصغر انسان . (ناظم الاطباء).مصغر انسان است بزیاده ٔ «یا» بعد از «سین » برخلاف قیاس و بعضی گفته اند اصل انسان ، انسیان بوده که بجهت تخفیف یاء آن را حذف کرده اند از اینرو در تصغیر آن یاء بازگردانده میشود و انیسیان میگویند. (آنندراج ).
شمپانزهفرهنگ فارسی معین(شَ زِ) [ فر. ] (اِ.) گونه ای از میمون انسان نما که بدون دم است و در جنگل های افریقا زندگی می کند. قدش از انسان کوتاه تر و بدنش از موهای دراز پوشیده شده است .
گوریلفرهنگ فارسی عمیدمیمونِ انساننما، با قد بلند، وزن زیاد، دندانهای نیش دراز، بدنی پوشیده از موهای بلند، بدون دُم، علفخوار، و بسیار قدرتمند و ورزیده که در جنگلهای آفریقا یافت میشود.
شمپانزهلغتنامه دهخداشمپانزه . [ ش َ زِ ] (فرانسوی ، اِ) شامپانزه . گونه ای از میمونهای انسان نما که بدون دم است و در جنگلهای آفریقا میزید. قدش از انسان کوتاهتر و بدنش از موهای بلند پوشیده شده است . فرمول دندانیش شبیه انسان است ،ولی آرواره ٔ بزرگ قوی و همچنین دندانهای نیش نمویافته دارد. جمجمه اش
اندرویدواژهنامه آزادنام سیستم عاملی است که گوگل برای تلفن همراه و لوح رایانه و هم اکنون برای تلویزیون نیز عرضه می نماید و با همکاری ده ها شرکت بر روی دستگاه های مبتنی بر اندروید قرار می دهد. اندروید بر پایهٔ هسته لینوکس ساخته شده است.اندروید یک سیستم عامل باز است(بازمتن) «یک ربات (ماشینی که به وسیله کامپیوتر کنترل میش
هارتمانلغتنامه دهخداهارتمان . (اِخ ) روبرت . مردم شناس و نژادشناس آلمانی که در سال 1832 م . در «بلانکنبورگ » (هارتس ) متولد شد و در سال 1893 در «نوی بابلسبرگ » درگذشت . در دانشگاه برلین تدریس کرد و آثار عمده اش بدین قرار است : م
انسانلغتنامه دهخداانسان . [ اِ ] (ع اِ) مردم ، واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . مردم . (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء) (السامی ). آدمی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حیوانات ناطق . (ازتعریفات جرجانی ). در اصل انس بو
انسانلغتنامه دهخداانسان . [اِ ] (اِخ ) نام سوره ٔ هفتاد و ششم از قرآن مجید. مکی است و دارای 31 آیه . آن را سوره ٔ دهر نیز نامند.
انساندیکشنری عربی به فارسیانساني , وابسته بانسان , داراي خوي انساني , فاني , فناپذير , از بين رونده , مردني , مرگ اور , مهلک , مرگبار , کشنده , خونين , مخرب , انسان
انسانفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) جانداری از راستۀ پستانداران با ده انگشت کارساز، که روی دو پا راه میرود و به سبب داشتن مغز پیشرفته قادر به تکلم و تفکر است.۲. شخص؛ فرد.۳. (صفت) خوب و پایبند به اصول اخلاقی.۴. هفتادوششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۳۱ آیه؛ دهر؛ ابرار؛ هلاتی.⟨ انسان نِئا
حجر یتولد فی الانسانلغتنامه دهخداحجر یتولد فی الانسان . [ ح َ ج َ رُن ْ ی َ ت َ وَل ْ ل َ دُ فِل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) سنگ مثانه . در مثانه ٔ آدمی بود و از مرض حاصل شود. (نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ).
زبل الانسانلغتنامه دهخدازبل الانسان . [ زِ لُل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) چون خشک کنند و با شراب و عسل بیاشامند سودمند بود جهت تبهای دائر و گزیدگی جانوران و داروهای کشنده ، و یرقان را نافع بود و قطع اسهال بکند و چون سحق کنند و بر موضع عقبه پاشند، زابل کند. (اختیارات بدیعی ذیل زبل الاطفال ). در دائرة المعار
روح انسانلغتنامه دهخداروح انسان . [ ح ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روح انسانی . در حکمة الاشراق (ص 267) آمده : روح انسان که همان روح الهی است در این عالم نیست ، آری او را تعلقی ببدن است : چون تعلق مَلِک به ملک ، و در آن چنانکه خواهد تصرف کند، و مادام که تعلق آن
لانسانلغتنامه دهخدالانسان . [ ن ِ ] (اِخ ) ژان ماری آنتوان دو. طبیعی دان و سیاستمدار فرانسوی مولد «سن آندره دوکوبزاک » (1842-1919م .).