انضماملغتنامه دهخداانضمام . [ اِض ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باهم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم آمدن . تضامم . (مجمل اللغة). فراهم آمدن چیزی به چیزی و پیوستگی و آمیختن و بهم شدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). || باریک میان گردیدن . (منتهی الار
زبان انضمامیincorporating languageواژههای مصوب فرهنگستانزبانی که در آن نقشهای نحوی عمدتاً ازطریق ترکیب عناصر واژگانی و دستوری در قالب واژههایی پیچیده و طولانی نشان داده میشود متـ . زبان چندترکیبی polysynthetic language
زبان انضمامیincorporating languageواژههای مصوب فرهنگستانزبانی که در آن نقشهای نحوی عمدتاً ازطریق ترکیب عناصر واژگانی و دستوری در قالب واژههایی پیچیده و طولانی نشان داده میشود متـ . زبان چندترکیبی polysynthetic language