اولیگارشیفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) گروه سالار، حکومتی که اختیار آن در دست چند خانوادة مقتدر باشد، حکومت اقلیت بر اکثریت بدون نظارت اکثریت .
استبدادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام مت مطلق، حکومتظلم، ستمگری، رژیم پلیسی، استالینیسم، توتالیتاریسم، اقتدارگرایی، اولیگارشی، ستمشاهی، سختگیری خفقان، اختناق، انقیاد ظلم، ستم ◄ زور، بیعدالتی، غصب