اکافلغتنامه دهخدااکاف . [ اُ / اِ ] (ع اِ) گلیم ستبر که در زیر پالان بر پشت خر نهند و به پارسی خوی گیر و عرق گیر نیز گویند. ج ، اُکُف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گلیم زیر پالان . ج ، اَکِفَه و اُکُف . (از اقرب الموارد). || پالان خر و اسب . (غی
اکافلغتنامه دهخدااکاف . [ اَک ْ کا ] (ع ص ) خوی گیرساز و عرق گیرساز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خوی گیرفروش . (از اقرب الموارد). || پالان گر را گویند. (آنندراج ). پالان دوز. ج ، اکافون . (مهذب الاسماء).
احقافلغتنامه دهخدااحقاف . [ اَ ] (اِخ ) ریگهای دراز که بکرانه ٔ شحر بود و قوم عاد در آن سکونت داشتند. (منتهی الارب ). اراضی وسیعی در عربستان که امتداد می یابد از حضرموت تا عمان و از خلیج فارس تا هرمزد. قوم عاد در آن سکونت داشتند و مشتمل بر ریگ توده های مستطیل متحرکی میباشد. احقاف مذکور در قرآن
احقافلغتنامه دهخدااحقاف . [ اَ ] (اِخ ) سوره ٔ چهل وششم از قرآن کریم ، و آن مکیه است و شماره ٔ آیات آن 35 است ، پس از جاثیه و پیش از محمد، و اول آن : حم . تنزیل الکتاب ...
اکفلغتنامه دهخدااکف . [ اُ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ اِکاف و اُکاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ اکاف ، به معنی گلیم ستبر که زیر پالان بر پشت خر نهند و به فارسی آن را خوی گیر گویند. (آنندراج ). و رجوع به اکاف شود.
خوی گیرسازلغتنامه دهخداخوی گیرساز. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ] (نف مرکب ) آنکه نمد سازد. اَکّاف . (منتهی الارب ).
مؤکفلغتنامه دهخدامؤکف . [ م ُ ءَک ْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه اکاف یعنی خوی گیر برای خر سازد. (از منتهی الارب ).
خربودلغتنامه دهخداخربود. [ خ َرْ رَ ] (اِ) خوی گیر. اِکاف . (یادداشت بخط مؤلف ). عرق گیر چارپا. جل چارپا که برای عرق گیری بکار میرود.
عصفورالاکافلغتنامه دهخداعصفورالاکاف . [ ع ُ رُل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) چوبی است که در میان پشم آگند بندند. (منتهی الارب ).