اکنافلغتنامه دهخدااکناف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کَنَف . (دهار) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کنف ، به معنی پیرامون . جوانب . نواحی . (یادداشت مؤلف ). اطراف و جوانب و نواحی و حوالی و کنارها و کرانه ها. (ناظم الاطباء). اطراف و کنارها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ): ملت حق ر
اکنافلغتنامه دهخدااکناف . [ اِ ] (ع مص ) یاری دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || احاطه کردن قوم کسی را. (از (ناظم الاطباء). در پناه خود آوردن . (آنندراج ). || برای حاجتی پیش کسی رفتن و یاری کردن آن کس در آن حاجت . (از اقر
اقنافلغتنامه دهخدااقناف . [ اِ ] (ع مص ) فروهشته و سست شدن گوش شخص . || صاحب لشکر بسیار گردیدن . || مجتمع وفراهم آمدن رأی و تدبیر کسی . || درست شدن کار کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
اقنفلغتنامه دهخدااقنف . [ اَ ن َ ] (ع ص ) اسب سپیدگردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 21 شود. || مرد خردگوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). آنکه گوش وی خر
جامعه الاکنافواژهنامه آزادپوشش دهنده تمام زوایا ، گفته می شود جامعة الاکناف و مانعةالاغیار - بدین معنی است که دلیل یا مورد باید پوشش دهنده تمام زوایای مطلب بوده و در عین حال از موارد و یا مطالب بی مورد و زائد جلو گیری نماید . اصطلاح "جامع و مانع" بودن با حذف این دو کلمه "اکناف" و "اغیار" بکار رفته و مصرف می شود .