تن آسانیفرهنگ فارسی عمید۱. رفاه؛ تنپروری: ◻︎ ایهاالناس جهان جای تنآسانی نیست / مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست (سعدی۲: ۶۳۶).۲. خوشی و تندرستی.
خلق الغتنامه دهخداخلق ا.[ خ َ قُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) آفریده ٔ خدا. || در تداوم عامیانه ، مردم . (یادداشت بخط مؤلف ).- ای خلق اﷲ ؛ ایهاالناس . ای مردمان .
جابرسلغتنامه دهخداجابرس . [ ب َ ] (اِخ ) جابلسا: ایهاالناس لوطلبتم ابنا لنبیکم مابین جابرس الی جابلق لم تجدوه غیری و غیر اخی . (از خطبه ٔ امام حسن (ع ) بنقل از عیون الاخبار ج 2 ص 172). و رجوع به جابلسا شود.
نیمورلغتنامه دهخدانیمور.[ ن َ / ن ِ / نی ] (اِ) خرزه . (صحاح الفرس ) (اوبهی ). قضیب . (رشیدی ). آلت تناسل . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). ایر. (فرهنگ خطی ). ذکر. عمود. آلت رجولیت : <b
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد رازی ، مکنی به ابوزرعه . نشو و نمایش در ری بوده است و در مائه ٔ چهارم هجریه میزیسته و در میان این طبقه معروف است . شیخ الاسلام خواجه ٔ اجل عبداﷲ انصاری نگاشته که من سیزده تن از این طبقه را دیده ام که وی را دیده اند و او شاگرد عارف اجل شبلی بوده