بازچیدنفرهنگ فارسی عمید۱. واچیدن؛ برچیدن.۲. برداشتن؛ جمع کردن: ◻︎ عنقا شکار مینشود دام بازچین / کاینجا همیشه بادبهدست است دام را (حافظ: ۳۰).۳. گرد آوردن.۴. تکتک جمع کردن.۵. چیزی گسترده را درهم پیچیدن.