بنجللغتنامه دهخدابنجل . [ ب ُ ج ُ ] (ص ) در تداول عوام ، قسمت کم و بد باقیمانده از چیزی بسیار. آنچه از مالهای بد که در دکان مانده و بفروش نمیرود. اشیاء بی فائده و خراب . باقیمانده و برجای مانده . بد و پست از چیزها یا چیزی . ته مانده های بد چیزها. ردی از جنسی . نفایه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا
بنجلدیکشنری فارسی به انگلیسیbase, cheap, crap, crappy, crummy, execrable, gimcrack, inferior, shoddy, jerry-built, miserable, paltry, schlocky, second-rate, sleazy, substandard, tat, third-rate, wretched
بنزنلغتنامه دهخدابنزن . [ ب َ زِ ] (اِ) مایعی بی رنگ و با بوی تند مخصوص ، کمی سبکتراز آب که در 80/1 درجه ٔ صدبخشی بجوش می آید. و در 5/48 درجه ٔ صدبخشی متبلور میشود. بسیار فرار و سریعالاشتعال است . بنزن را نباید با بنزین که یک