تخویفلغتنامه دهخداتخویف . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی )(دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : ... فظلموا بها و مانرسِل ُ بالاَّیات ِ الا تخویفاً. (قرآن <span class="hl" d
تخویففرهنگ مترادف و متضاد۱. ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید ۲. بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن
تخوفلغتنامه دهخداتخوف . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) بترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ترسیدن بر وی چیزی را. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (از المنجد). ترسیدن . (آنندراج ) : او یأخذهم علی تخوف فان رَبکم لرؤف رحیم . (قرآن <span
تَخَوُّفٍفرهنگ واژگان قرآنجاي گيري ترس در دل (در آيه منظورعذابي است که با سابقه ترس فرا رسد ، و قبلا نشانههايش برسد)