تدریجاًلغتنامه دهخداتدریجاً. [ ت َ جَن ْ ] (ع ق ) متدرجاً و بطور تدریج و آهستگی .(ناظم الاطباء). به تدریج . خردخرد. کم کم . رفته رفته .
تدریجاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ً، بهتدریج، بهمرور، کمکم، اندکاندک درحال نقصان، کمتروکمتر گاهی، بعضی اوقات، هرازگاه
تکامل تدریجی،فرگشت تدریجیgradual evolutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تکامل که در آن میزان گستردگی تغییر در مقایسه با دورة زمانی وقوع آن اندک است
تدریجیلغتنامه دهخداتدریجی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تدریج .- تدریجی کردن کاری را ؛ عملی را به آهستگی و دوام انجام دادن .- عمل تدریجی ؛ کاری که به آرامی و آهستگی و کم کم اجرا شود. (ناظم الاطباء). مقابل دفعی .
تدریجاًلغتنامه دهخداتدریجاً. [ ت َ جَن ْ ] (ع ق ) متدرجاً و بطور تدریج و آهستگی .(ناظم الاطباء). به تدریج . خردخرد. کم کم . رفته رفته .
تدریجاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ً، بهتدریج، بهمرور، کمکم، اندکاندک درحال نقصان، کمتروکمتر گاهی، بعضی اوقات، هرازگاه
gradatingدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی، بتدریج بارنگ دیگرامیختن، درجه بندی کردن، تدریجا عمل کردن یا شدن
gradatesدیکشنری انگلیسی به فارسیدرجه بندی می کند، بتدریج بارنگ دیگرامیختن، درجه بندی کردن، تدریجا عمل کردن یا شدن
تدریجاًلغتنامه دهخداتدریجاً. [ ت َ جَن ْ ] (ع ق ) متدرجاً و بطور تدریج و آهستگی .(ناظم الاطباء). به تدریج . خردخرد. کم کم . رفته رفته .
تدریجاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ً، بهتدریج، بهمرور، کمکم، اندکاندک درحال نقصان، کمتروکمتر گاهی، بعضی اوقات، هرازگاه