تراثلغتنامه دهخداتراث . [ ت ُ ] (ع اِ) میراث . (آنندراج )(ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه از مرده بکسی رسد. (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء). و اصل التاء فیه واو. (منتهی الارب ). ترکه ٔ میّت . مرده ریگ .
پوشچنگار وارویشی تیروئیدanaplastic carcinoma of thyroid gland, undifferentiated carcinoma of thyroid gland, anaplastic thyroid carcinomaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشچنگار تیروئید که یاختههای غیرعادی و بسیار متنوع آن ممکن است سالها خاموش بمانند و ناگهان تهاجم خود را آغاز کنند متـ . پوشچنگار وارویشی سپردیس
ترادلغتنامه دهخداتراد. [ ت َ رادد ] (ع مص ) از یکدیگر ردکردن . (آنندراج ). فسخ معاهده کردن و بر هم زدن معاهده . (ناظم الاطباء). فسخ کردن بیعی با رضایت طرفین . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نزاع کردن و مجادله کردن . (ناظم الاطباء). شکوخیدن زبان در جواب . (اقرب الموارد). || بازگشتن آب از مج
تراضلغتنامه دهخداتراض . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر راضی شدن ، و در اصل تراضی بود، یاء بجهت تخفیف حذف شده است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، خشنودی و رضامندی . (ناظم الاطباء). رجوع به تراضی شود.
تراث تقليديدیکشنری عربی به فارسیاموزش , معرفت , دانش , مجموعه معارف وفرهنگ يک قوم ونژاد , فرهنگ نژادي , افسانه هاوروايات قومي , فاصله بين چشم ومنقار (يا دماغ) حيوانات
تراث تقليديدیکشنری عربی به فارسیاموزش , معرفت , دانش , مجموعه معارف وفرهنگ يک قوم ونژاد , فرهنگ نژادي , افسانه هاوروايات قومي , فاصله بين چشم ومنقار (يا دماغ) حيوانات
احتراثلغتنامه دهخدااحتراث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشت کردن . (حبیش تفلیسی ) (تاج المصادر). حَرْث . کشاورزی کردن . کشاورزی . || کسب کردن . (تاج المصادر). ورزیدن .
اکتراثلغتنامه دهخدااکتراث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پروا کردن و باک داشتن . گویند: ما اکترث له ؛ ای ماابالی به . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). باک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).