تراخیلغتنامه دهخداتراخی . [ ت َ ] (اِخ ) محمدبن موسی بن حلیم بن عطیةبن عبدالرحمن تراخی بخاری ، مکنی به ابوعبداﷲ. از ابوسعیب حرانی و جز او روایت کند در سلخ ذی الحجه ٔ سال 350 هَ . ق . درگذشت . (اللباب فی تهذیب الانساب ص 171).<b
تراخیلغتنامه دهخداتراخی . [ ت َ ] (ع مص ) تقصیر کردن . (دهار). کاهلی و تقصیر نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || درنگی و سستی و درنگ کردن ، یقال : تراخی السماء؛ای ابطأت . (منتهی الارب ). درنگی و سستی و درنگی کردن : تراخی السماء؛ درنگی کرد آسمان و نبارید. (ناظم الاطباء). تأخیر کردن . (غیاث
تراخی نهلغتنامه دهخداتراخی نه . [ تْرا /ت ِ ن ِ ] (اِخ ) ناحیتی دریونان که در جنوب شرقی تسالی قرار دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 769 و 798 و قاموس الاعلام ترک
طرخةلغتنامه دهخداطرخة. [ طَ خ َ ] (معرب ، اِ) حوض بزرگ مانندی نزدیک مخرج کاریز. کلمه ای است غیرعربی که داخل لغت عرب گردیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسطخر، یعنی جایی که آب چشمه یا قنات را در آن گرد کنند، و در وقت ضرورت به مزارع روان کنند. رجوع به طرخ شود.
تروخلغتنامه دهخداتروخ . [ ت َ رَوْ وُ ] (ع مص ) در گل و لای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تراخینیلغتنامه دهخداتراخینی . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) ناحیتی است به یونان . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 877 شود.
تراخی نهلغتنامه دهخداتراخی نه . [ تْرا /ت ِ ن ِ ] (اِخ ) ناحیتی دریونان که در جنوب شرقی تسالی قرار دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 769 و 798 و قاموس الاعلام ترک
متراخیلغتنامه دهخدامتراخی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). سست و بادرنگ و دیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراخی شود.
بحثنةلغتنامه دهخدابحثنة.[ ب َ ث َ ن َ ] (ع مص ) تراخی نمودن در کار. (آنندراج )(منتهی الارب ). سستی نمودن در کار. (ناظم الاطباء).
تریلغتنامه دهخداتری . [ ت َ رْی ْ ] (ع مص ) درنگ نمودن . (منتهی الارب ). درنگی نمودن و سستی کردن .(ناظم الاطباء): تری فی الامر؛ تراخی فیه . (المنجد).
زمینلغتنامه دهخدازمین . [ زُ م َ ] (ع اِ) اندک وقت و گاهی به تراخی اراده کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصغر زمان ، اندک وقت و وقت کمی : لقیته ذات الزمین ؛ یعنی دیدار کردم او را در یک زمانی پیش از این . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اوامرلغتنامه دهخدااوامر. [ اَ م ِ ] (ع اِ) ج ِ امر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حکم ها و فرمان ها. (آنندراج ). مقابل نواهی . || (اصطلاح اصولی ) مبحث اوامر یکی از مباحث مهمه ٔ اصول فقه است و در آن بحث میشود که آیا امر دلالت بر وجوب یا ندب یا دلالت بر فور یا تراخی یا بر مره یا تکرار دارد. و ر
تراخی نهلغتنامه دهخداتراخی نه . [ تْرا /ت ِ ن ِ ] (اِخ ) ناحیتی دریونان که در جنوب شرقی تسالی قرار دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 769 و 798 و قاموس الاعلام ترک
تراخینیلغتنامه دهخداتراخینی . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) ناحیتی است به یونان . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 877 شود.
متراخیلغتنامه دهخدامتراخی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). سست و بادرنگ و دیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراخی شود.