تسفللغتنامه دهخداتسفل . [ ت َ س َف ْ ف ُ ] (ع مص ) به زیر فرو شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فرو شدن و پست گردیدن و به نشیب آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تصوب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). تنزل . (المنجد). به نشیب آمدن . (از متن اللغة).
تسفیللغتنامه دهخداتسفیل . [ ت َ ] (ع مص ) به زیر فروبردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به نشیب آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصویب چیزی . (از متن اللغة). تصویب چیزی . یعنی به زیر آوردن آن از بالا به پایین . (از اقرب الموارد): (از المنجد). و رجوع به تصویب در همین لغت نامه
متسفللغتنامه دهخدامتسفل . [ م ُ ت َ س َف ْ ف ِ ] (ع ص ) فرود شونده و پست گردنده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پست شده . (ناظم الاطباء). || به نشیب آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). به نشیب آمده . (ناظم الاطباء). || پست و دون و کمینه و فرومایه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ ج
اضجاعلغتنامه دهخدااضجاع . [ اِ ] (ع مص ) بر پهلو خوابانیدن کسی را بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پهلوی کسی را بر زمین نهادن . (از اقرب الموارد). کسی را پهلو بر زمین نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). بر پهلو خوابانیدن . || خالی ساختن جوال کسی را که پر باشد. (ناظم الاطباء) (از آ
طلبلغتنامه دهخداطلب . [ طَ ل َ ] (ع اِ) در تداول عامه و تداول فارسی ، مالی که داین را بر عهده ٔ مدیون است . وام که داده باشند. مقابل بده و بدهی . وام . فام : گفت ترا میبرند بکشند من وجوه به تو دهم آن را که طلب دارم بده . (قصص ص 176).
متسفللغتنامه دهخدامتسفل . [ م ُ ت َ س َف ْ ف ِ ] (ع ص ) فرود شونده و پست گردنده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پست شده . (ناظم الاطباء). || به نشیب آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). به نشیب آمده . (ناظم الاطباء). || پست و دون و کمینه و فرومایه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ ج