تماغهلغتنامه دهخداتماغه . [ ت ُ غ ِ ] (اِ) کلاه شاهین و باز و امثال آن . کلاه باز شکاری . (ناظم الاطباء) : کبوتر کو به زنهارش درآیدتماغه از سر شاهین رباید. کلیم (از آنندراج ).شهباز قدرتش چو زند بال و پر بهم نه چرخ را بیفکند از س
تماغهفرهنگ فارسی عمید۱. کلاه.۲. کاکل باز یا شاهین: ◻︎ کبوتر کاو به زنهارش درآید / تماغه از سر شاهین رباید (کلیم: لغتنامه: تماغه).
تموغهلغتنامه دهخداتموغه . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میرده است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
طاماغالغتنامه دهخداطاماغا. (معرب ، اِ) به یونانی قنطوریون است . (فهرست مخزن الادویة). اسم یونانی قنطوریون کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دَ غ َ / غ ِ ] (اِ) بینی کوه و تیغه ٔکوه . (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه . (یادداشت مؤلف ). || کمان کشتی . تماغه . (ناظم الاطباء). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه ر
طرةلغتنامه دهخداطرة. [ طُرْ رَ ] (ع اِ) کرانه ٔ جامه که پرزه ندارد. (منتهی الارب ). || کرانه ٔ وادی . کرانه ٔ جوی . کرانه و طرف هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار. (نصاب ). حاشیه : و گوشه ٔ طره ٔ عفتشان به سرانگشت خیانت کسی فرونکشیده . (مقدمه ٔ دیوان حافظ چ قدس