تونیلغتنامه دهخداتونی . (ص نسبی ، اِ) دزد و عیار و راهزن باشد. (برهان ) (آنندراج )(از انجمن آرا). که غالباً در تونها و گلخن های حمامها پنهان گردند. (آنندراج ) (از انجمن آرا). جلف و عیار، زیرا که اکثر در تون حمام می باشند. (فرهنگ رشیدی ). دزد و عیار. (فرهنگ جهانگیری ). کناس و دزد و دغاباز. (غی
تونیفرهنگ فارسی عمید۱. تونتاب.۲. کسی که در گلخن حمام زندگی کند.۳. [مجاز] خانهبهدوش؛ آواره.۴. [مجاز] دزد؛ راهزن.
تونیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تونتاب، کارگرگلخن، گلخنتاب ۲. دزد، راهزن، عیار ۳. آواره، خانهبهدوش، دربهدر
تُنِ حجمیmeasurement tonne, measurement tonواژههای مصوب فرهنگستانواحدی که معادل چهل پای مکعب است و از آن برای بارهای حجمی استفاده میشود
توْنیْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی بتوانی ، قدرت داشته باشی ، بکنی ، انجام دهی ، توانا بودن ، قادر بودن ، بلد باشی ، یاد داشته باشی
تونیةلغتنامه دهخداتونیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بیکار یا سست در کار یافتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تونیبلغتنامه دهخداتونیب . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش کردن و ترسانیدن و ملامت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تونیرلغتنامه دهخداتونیر. [ ت َ ] (ع مص ) بلند کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ژهانولغتنامه دهخداژهانو. [ ژُ ن ُ ] (اِخ ) تونی . برادر آلفرد، متولد در افن باخ . او نیز مصور بود (1803 - 1852 م .).
هشمیلغتنامه دهخداهشمی . [ هََ ش ِ ] (اِخ ) (مخفف هاشمی ) تخلص سیدهاشم تونی شاعر است که به زبان ولایتی خود اشعاری داشته است . (از انجمن آرا).
تونیةلغتنامه دهخداتونیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بیکار یا سست در کار یافتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تونی ماهرودیلغتنامه دهخداتونی ماهرودی .(اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ عبدلوند هیهاوند، از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
تونیبلغتنامه دهخداتونیب . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش کردن و ترسانیدن و ملامت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تافتونیلغتنامه دهخداتافتونی . (ص نسبی ، اِ) جایی که در آن نان «تافتان » و «تافتون » پزند و فروشند. رجوع به تافتان و تافتان پز و تافتان پزی شود. || نامی است که باغبانها بقسمی از تیره ٔ کاکتس ها دهند. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 229 شود.
خاوری تونیلغتنامه دهخداخاوری تونی . [ وَ ی ِ ] (اِخ ) (مولانا...). از شعرای تون است و در شاعری چندان چیره دست نبوده . در تحفه ٔ سامی آمده : از شعراء تون است و در شاعری بغایت زبون یکی از ظرفاء در باب مولانا گفته :با جناب خاوری شخصی غریب گفت نامت چیست گفتا خاوری .اگرچه شعر بسیار دارد اما
فاستونیلغتنامه دهخدافاستونی . (اِ) منسوجی شبیه به ماهوت . (یادداشت بخط مؤلف ). نوعی از پارچه ٔ پشمی ساده ، و گاهی نخی آن هم بافته میشود. این لفظ روسی است و همراه پارچه ٔ مذکور از روس به ایران آمده است . (فرهنگ نظام ).
حسین فاضل تونیلغتنامه دهخداحسین فاضل تونی . [ ح ُ س َ ن ِ ض ِ ل ِ ] (اِخ ) (محمد...) استاد دانشگاه تهران . متولد 1298 هَ . ق . ومتوفی 1381 هَ . ق . او راست : تعلیقات فصوص . (ذریعه ج 7 ص <span class="hl
خاتونیلغتنامه دهخداخاتونی . (اِخ ) رجوع به ابوطاهر خاتونی و آثارالبلاد ص 259و کتاب النقض ص 13 و مقدمه ٔ لباب الالباب از محمد قزوینی ص 14 و تاریخ سلجوقیه تألیف عمادالدین کاتب شود.