تکفینلغتنامه دهخداتکفین . [ ت َ ] (ع مص ) کفن کردن . (زوزنی ) (دهار). کفن پوشانیدن مرده را و کفن ساختن جهت آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفن پوشانیدن مرده را. (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). کفن کردن مرده را. (ناظم الاطباء) : کس به غسل و تکفین و تدفین
تقفینلغتنامه دهخداتقفین . [ ت َ ] (ع مص ) سر بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا کردن سر را. (از اقرب الموارد).
مکفنلغتنامه دهخدامکفن . [ م ُ ک َف ْ ف َ ] (ع ص ) کفن پوشیده و کفن کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تکفین شود.
تدفینلغتنامه دهخداتدفین . [ ت َ ] (ع مص ) مرده را در گور کردن : در فرزه ٔ نیشابور قرب صدهزار آدمی هلاک شد و کس به تغسیل و تکفین و تدفین ایشان فرانمی رسید و همه را با آن جامه که داشتند در زیر خاک میکردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص
تحنیطلغتنامه دهخداتحنیط. [ ت َ ] (ع مص ) حنوط پاشیدن بر مرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). حنوط کردن مرده را. با چیز خوشبو معطر کردن . (فرهنگ نظام ). بر مرده حنوط نهادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : بعد از تحنیط و تکفین با جمعی از اصحاب اهل ثقه و اع
فرارسیدنلغتنامه دهخدافرارسیدن . [ ف َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری : اگر او را قضای مرگ فرارسد تخت ملک ما را باشد. (تاریخ بیهقی ).از پیل کم نه ای که چو مرگش فرارسددر حال استخوانْش بیرزدبدان بها. <p
حاجی سیف الدینلغتنامه دهخداحاجی سیف الدین . [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امراء زمان امیر تیمور. وفات 804 هَ . ق . به نیشابور. صاحب حبیب السیر گوید: «امیر تیمور گورکان بعد از آنکه یک ماه در حدود نخجوان کامیاب و کامران اوقات گذارنید واز جانب گرجستان ملک گرگین