جیاءلغتنامه دهخداجیاء. [ ج َی ْ یا ] (ع ص ) مبالغه از مجی ٔ. (ذیل اقرب الموارد). بسیار آینده . (منتهی الارب ). جئاء.
جیاءلغتنامه دهخداجیاء.(ع اِ) چیزی که بر آن دیگ نهند. (اقرب الموارد). غلاف دیگ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ِ جای . (مهذب الاسماء). رجوع به جواء و جواة و جیاءة و جیاوة شود.
انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
بادموجwind wave, wind sea, seaواژههای مصوب فرهنگستانامواج گرانی سطح دریا حاصل از باد که پایدار یا درحالرشد است
موشک سطحروsea-skimming missile, sea skimmerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موشک هدایتشوندۀ دریایی که پس از پرتاب، برای جلوگیری از شناسایی شدن، در نزدیک سطح آب حرکت میکند
جیاءةلغتنامه دهخداجیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) چیزی که بر آن دیگ نهند. (اقرب الموارد). غلاف دیگ . (منتهی الارب ). رجوع به جیاء و جیاوة و جواء شود.
جیاءةلغتنامه دهخداجیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) گچ . (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). و در تاج العروس ضبط کلمه معلوم نیست . (ذیل اقرب الموارد).
جیاءةلغتنامه دهخداجیاءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) ریم و خون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جیئة. (اقرب الموارد). لای . || (مص ) آمدن . مَجی ٔ. || آوردن کسی را. || غالب آمدن کسی را به آمدن . (منتهی الارب ). || رفتن . رجوع به جیئة شود.
جواةلغتنامه دهخداجواة. [ ج َ ] (ع اِ) غلاف دیگ . (منتهی الارب ). چیزی که دیگ بر روی آن نهند. رجوع به جواء و جیاء و جیاءة و جیاوة شود.
جیاوةلغتنامه دهخداجیاوة. [ وَ ] (ع اِ) چیزی که بر آن دیگ نهند. (اقرب الموارد). غلاف دیگ . (منتهی الارب ). رجوع به جواء و جیاء و جیأه شود.
مجایاءةلغتنامه دهخدامجایاءة. [ م ُ ی َ ءَ ] (ع مص ) (از «ج ی ٔ») نبرد کردن کسی را درآمدن . || مقابل وموافق شدن . جیاء. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
غامریهلغتنامه دهخداغامریه . [ م ِ ری ی َ ] (اِخ ) قریه ای است از خاک بابل در نزدیکی حله ٔ بنی مزید و ابوالفتح بن جیاء کاتب از آن قریه است . (معجم البلدان ).
جیاءةلغتنامه دهخداجیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) چیزی که بر آن دیگ نهند. (اقرب الموارد). غلاف دیگ . (منتهی الارب ). رجوع به جیاء و جیاوة و جواء شود.
جیاءةلغتنامه دهخداجیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) گچ . (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). و در تاج العروس ضبط کلمه معلوم نیست . (ذیل اقرب الموارد).
جیاءةلغتنامه دهخداجیاءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) ریم و خون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جیئة. (اقرب الموارد). لای . || (مص ) آمدن . مَجی ٔ. || آوردن کسی را. || غالب آمدن کسی را به آمدن . (منتهی الارب ). || رفتن . رجوع به جیئة شود.
مجیاءلغتنامه دهخدامجیاء. [ م ُ ج َی ْ ی َءْ ] (ع ص ) مردی که عندالجماع حدث کند یا انزال کند پیش از ادخال .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
وجیاءلغتنامه دهخداوجیاء. [ وَ ] (ع ص ) ستور ماده ٔ سوده سم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شترماده ٔ سوده سم . (آنندراج ).مادیان و دیگر ستور ماده ٔ سوده سم . (ناظم الاطباء).