حذافیرلغتنامه دهخداحذافیر. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حُذفور و حِذفار. مردمان آماده ٔ جنگ . (منتهی الارب ). || سرها. کناره های چیزی . کنارهای چیزی . نواحی . جمله . تمامی . گرفتن بحذافیر چیزی را؛ بالتمام یا به جوانب یا به اعالی آن .- بحذافیره ، بحذافیرها ؛ بجمله . بالتمام . ب
عذافرلغتنامه دهخداعذافر. [ ع ُ ف ِ ] (ع ص ) بزرگ از شتر و ناقه . شتر بزرگ شگرف استوارجثه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. ج ، عذافرة. (از اقرب الموارد).
اذافرلغتنامه دهخدااذافر. [ اَ ف ِ ] (اِخ ) کوهی است طَیِّی ٔ را که نخل و زرع ندارد. (معجم البلدان ).
عذوفرلغتنامه دهخداعذوفر. [ ع َ ذَ ف َ ] (ع ص ) شتر استوار بزرگ جثه . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). عذافر. رجوع به عذافر شود.
ادفرلغتنامه دهخداادفر. [ اَ ف َ ] (اِ) برادرزاده را گویند که افدر هم مینامند و در بعضی فرهنگ ها همشیره را هم گویند. (فرهنگ شعوری ). رجوع به افدر شود.
حذامیرلغتنامه دهخداحذامیر. [ ح َ ] (ع اِ) حذافیر. اخذ بحذامیر؛ گرفتن تمام چیزی را و نگذاشتن از آن چیزی را. (منتهی الارب ).
حزامیرلغتنامه دهخداحزامیر. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حذمور: اخذه بحزامیره ؛ گرفت تمام آن را. (منتهی الارب ). رجوع به حذافیر شود.
حذفورلغتنامه دهخداحذفور. [ ح ُ ] (ع اِ) کرانه . || سوی . || شریف . || جماعت کثیرة. ج ، حذافیر. || اخذ بحذفور چیزی را؛ اخذ تمام آن . (منتهی الارب ). رجوع به حذفار شود.
حذفارلغتنامه دهخداحذفار. [ ح ِ ] (ع اِ) سوی . || کرانه . || اخذ بحذفار چیزی را؛ گرفتن تمام آنرا. ج ، حذافیر. (منتهی الارب ). || در بعض لغت نامه ها به معنی حذفور یعنی شریف آمده است . رجوع به حذفور شود.