حذاقتفرهنگ مترادف و متضاداستادی، تبحر، چیرهدستی، پختگی، آزمودگی، خبرگی، زیرکی، مهارت ≠ بیتجربگی، خامی
اذاقتفرهنگ فارسی معین(اِ قَ) [ ع . اذاقة ] (مص م .) 1 - چشانیدن . 2 - چیزی آزمودن . 3 - مکافات امری را نمودن .
حدیقاتلغتنامه دهخداحدیقات . [ح ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است در خیشوم حزن الخُصا. (مراصدالاطلاع ). و در معجم البلدان چ مصر حدیقا آمده است .
حذلقةلغتنامه دهخداحذلقة. [ ح َ ل َ ق َ ] (ع مص ) حذاقت خود ظاهر کردن و لاف زدن در حذاقت با حاذق نبودن . تحذلق . (منتهی الارب ).
تحذلقلغتنامه دهخداتحذلق . [ ت َ ح َ ل ُ ] (ع مص ) حذاقت خود را ظاهر کردن و لاف زدن در حذاقت و حاذق نبودن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اظهار حذاقت نمودن و یا ادعا کردن بیش از آنچه دارد. (از قطر المحیط)(از اقرب الموارد): ان فلاناً لیتحذلق علینا و فیه حذلقة و تحذلق و هو من المتحذلقین . (اق