حرایالغتنامه دهخداحرایا. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَریّةتأنیث حَری ّ. سزاواران (از زنان ). (منتهی الارب ).
لائقلغتنامه دهخدالائق . [ ءِ ] (ع ص ) سزاوار. قمین . قَمِن . قَمَن . (منتهی الارب ). درخور. جدیر. حری . نیز رجوع به لایق شود.