اخربفرهنگ فارسی معین( اَ رَ) [ ع . ] (ص .) در علم عروض آن است که میم اول و نون آخر «مفاعیلن » را بیندازند تا «فاعیل » بماند، آن را به «مفعول » تبدیل کنند و اسم این زحاف «خرب » است و اسم جزیی که عمل «خرب » در آن واقع شود «اخرب ».
خرابةلغتنامه دهخداخرابة. [ خ َ / خ ِ ب َ ] (ع مص ) دزدیدن شتر کسی را. (از منتهی الارب ). رجوع به «خرب » و «خروب » در این لغت نامه شود.
خبنلغتنامه دهخداخبن . [ خ ُ ] (ع اِ) از گوشه ٔ توشه دان تا دهن آن . (از منتهی الارب ). مابین خرب المزادة و فمها. (از اقربت الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء).