خضاب کردن؛ رنگ کردن.
رنگین؛ خضابکردهشده؛ رنگکردهشده.
محاسن به خون خضاب شده
(خَ) [ ع . ] (ص .) حنا بسته ، خضاب کرده .
(تَ) [ ع . ] (مص م .) رنگ کردن ، خضاب کردن .