خفتیدنلغتنامه دهخداخفتیدن . [ خ ُ دَ ] (مص )خسبیدن . مصدر دیگریست برای خوابیدن . خفتن و بهمه معانی آن استعمال میشود. || بوسیدن یکدیگر. (ناظم الاطباء). || غلطیدن . (آنندراج ). پیچیدن و گردیدن . || راحت شدن . (ناظم الاطباء). || ماست گردیدن شیر و جغرات شدن آن . (برهان قاطع). || بر زانو نشستن . (نا
خفتیدنفرهنگ فارسی عمیدبه خواب رفتن؛ خفتن؛ خوابیدن: ◻︎ شتربچه با مادر خویش گفت / بس از رفتن آخر زمانی بخفت (سعدی۱: ۱۴۱).
خفتیدنیلغتنامه دهخداخفتیدنی . [ خ ُدَ ] (حامص ) عمل خوابیدن . عمل خفتن . عمل بخواب شدن . || (ص لیاقت ) قابل خوابیدن . قابل خفتن .
خسپیدنلغتنامه دهخداخسپیدن . [ خ ُ دَ ] (مص ) خوابیدن . خفتن . خسبیدن . (از ناظم الاطباء). خفتیدن : چو شاه جهاندار بشنید رازبر آن گوشه ٔ تخت خسپید باز.دقیقی .
خفتنلغتنامه دهخداخفتن . [ خ ُ ت َ ] (مص ) خواب کردن . خسبیدن . بخواب رفتن . (ناظم الاطباء). غنویدن . خفتیدن . مقابل بیدار شدن . خوابیدن . تمام سر و گردن و تنه و پایها رابدرازا بر زمین گستردن . بخواب شدن . هجعت . (یادداشت بخط مؤلف ). رقد. رقود. رقاد. تهجد. (تاج المصادر بیهقی ). سبت . (دهار) (
مصدرلغتنامه دهخدامصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج ). محل برآمدن و محل صدور. |
خفتیدنیلغتنامه دهخداخفتیدنی . [ خ ُدَ ] (حامص ) عمل خوابیدن . عمل خفتن . عمل بخواب شدن . || (ص لیاقت ) قابل خوابیدن . قابل خفتن .